کارشناسی ارشدانی که مرا "VO COC" فحش دادند

تعداد بازدید ها: 720

هانگ NGUYEN MANH

       بسیاری از کتابهای هنرهای رزمی نوشته شده است ، اما عجیب است که یک شاخه هنرهای رزمی توسط یک استاد دانشکده پزشکی به نام "کو کو"که باعث می شود طرفداران داستان های شمشیرزنی کیم دونگ به مهارت های عالی رزمی" هم مو کن "فکر کنند - همچنین به عنوان کلاه مو کنگ (cap mo به معنی "وزغ" به زبان چینی است) یا Tay Doc Au Duong Phong در کار Anh Hung Xa Dieu که سالها پیش مردم ساگون و جمعیت تقریباً در شش استان جنوبی "مورد ستایش" بودند. بگذارید او را بشنویم تا با یک فنجان چای تلخ شروع به گفتن داستان کند. امروز خوشحالیم که مقالات استاد استادیار ، دکتر را به شما معرفی می کنیم نگوین منه آویز - محقق تاریخ ، فرهنگ ، زبان ، سینو - ویتنامی ، سینو - مطالعه هنرهای رزمی ژاپنی و ویتنامی - به خوانندگان داخلی و خارجی برای لذت بردن.

        چیست "کو کو"؟ این نامی است که من خودم می بینم "شکل" آن را به جای تشخیص منشأ آن - از جنگل یا مزارع - در میان "شوالیه سرگردان" ورزش های رزمی که من معرفی می کنم "Võ rừng - هنرهای رزمی جنگل" یا "võ ruộng - رشته های رزمی"،" võ đường phố - هنرهای رزمی خیابانی"،" هنرهای رزمی کوچه کور "یا" võ giang hồ - هنرهای رزمی سرگردان"؟!

       در دوران جوانی ، من ندیده ام کسی چنین هنرهای رزمی را انجام دهد ، فقط گوش دهید ، فقط تماشا کنید شکل ببر (سبک ببر), فرم میمون (سبک میمون) فرم مار (سبک مار) و یا فرم ققنوس با دستهایی به بلندی بالها. به طور کلی ، انسان اغلب از حرکت ، عملکرد حیوانات برای ایجاد هنرهای رزمی به عنوان سبک حیوانات برای مبارزه برای دفاع از خود در آغاز تقلید می کند. اما مردم اغلب به وزغ توجه نمی کنند. آیا آنها این نوع هنرهای رزمی را در Tieu Ngao Giang Ho یا Anh Hung Xa Dieu توصیف می کنند؟ یا از یک کشور خاص در آفریقا - با دو شاخ کرگدن - یا در جنوب شرقی آسیا - با یک شاخ کرگدن - اسرار پنهان ، یا در جنگل تاریک ، یا منطقه باتلاقی محله یهودی نشین فقیر؟!

        بعد از ظهر بود ... یادم می آید. در آن زمان من یک بچه مدرسه ای بودم. از مدرسه من در درب منزل - کنار راه آهن - در منطقه دروازه 1 ، سایگون به خانه آمدم. من با یک "مرد بطری" روبرو شدم که روی سنگ نشسته بود. به پشت - یک گونی ، زیر پایش - یک سگ زرد. او ساکت نشسته و به جلو نگاه می کند همانطور که متوجه من نشده است - پسری که به عنوان خدای خاک در مقابل او ایستاده بود.
- شما اهل کجا هستید؟ "یک ولگرد؟"

       سبک صدای من به عنوان "کوهنورد در سایگون"به درخواست توجه خود را بپرسید اما باعث نشد که او توجه کند. فقط سگ با زبان بیرون به من نگاه كرد و به منزله "سلام" از طرف صاحبش بود. بنابراین "مودبانه" بود بنابراین من صدایم را آرام می کنم.
- آیا راه را اشتباه رفته اید؟
- نه فقط بازی کردن! خوب؟

       من جواب ندادم اما چانه ام را بالا بردم تا مرتبا سؤال کنم:
 - آیا شما یک پسر بطری هستید؟

        گره زد ، اما چشمانش برای من "عجیب" بود. بنابراین این خوب بود که به او عادت کنیم! کنار او نشستم. سگ دم را دم کرد تا دوستانه به نظر برسد.

- خانه داری؟ او سرش را تکان داد.
- خوب! هوا تاریک است ، شما اینجا می مانید.

       او به من نگاه کرد؟
- خوبه؟
- بله من به رئیس خانواده بین الملل خواهم گفت.

       به نظر می رسید که من "رهبر" هستم اما هنوز "رئیس یک باند" را گرفتم.

* * * *

استاد آموزش Vo Coc -holylandvietnamstudies.com
استاد تاو Vo Coc

       از آن زمان ، من "دو دوست" داشتم - او و سگ. هر روز صبح ، او کیسه ای به همراه داشت تا مواد هدر رفته را در امتداد مسیرهای راه آهن از دروازه 1 تا کیلومتر 11 جمع کند و سپس مستقیماً به Go Vap ، Di An می رود. سگ دوید مثل تین برای کمک به راهب تام تنگ، رفت و برگشت "جاده ابریشم". بعدازظهر ، معلم و دانش آموز دوباره به خواب روی نیمکت نزدیک آهنگها بازگشتند.

       تا بعد از ظهر ، آفتاب می درخشد ، پسر بطری ها زود برگشت ، کیسه ای را که با بعضی از مواد هدر رفته پوشیده بود ، نگه داشت. بطری ، گلدان ، رگ شکسته ، گلدان بدون کف ، بطری های دی سوت (چکمه های چتر نجات) در ژنده پوش ، شلوار پاره پاره ... آنها "کالاهای جدید" به نظر می رسیدند - که برای من اهمیتی نداشت. سپس من درهم پیچیدم - یک صدای ولگرد.
- بیایید به بازار Binh تایلند برویم.

       سرش رو تکون داد و بعد با من رفت. سگ پشت سر ما دوید - مانند قدم زدن در یک ماجراجویی جدید - از خیابانی عبور کرد که زندگی اش را نمی دانست ، یک پیرو. در مورد پسر بطری ها ، تقریباً کل راه شهر ناشناخته بود ، زیرا این روش خوبی برای تأمین هزینه های زندگی اش نبود. در خیابان با سه جهت ، در سمت چپ یک پمپ بنزین بازار Binh Thai ، در سمت راست تئاتر Khai Hoan قرار داشت ، با جمعیتی که در زمین چمن جمع شده بودند ، به زمین نگاه می کردند ، سعی کردیم ببینیم این چیست مسافران برای دیدن "عملکرد پزشکی رزمی شاندونگ" جمع شدند. اما آنها دو مرد فرانسوی بودند - یک مرد کوچک و یک مرد بزرگ با خرس. آنها هنرهای رزمی را با لباسهای سفید ، یک کمربند مشکی و دیگری سفید انجام می دادند.

       همین که تازه ظاهر شدم ، مرد کوچک مرا به چمن گرفت و با تکنیکی جودو به من زد که باعث شد من به سمت آسمان سقوط کنم و او گردن من را آزادانه چسباند. تعجب! من چیزی جز تحریک بازوها و پاها نشناختم ، پس از آن زوزه کشیدم! ناگهان ، پسر بطری های خسته شده ، سپس به سمت سر مرد فرانسوی كوچك كه باعث شد او من را بیهوش كند ، لگد زد. بعد ایستادم! سگ با صدای بلند پارس کرد! سپس بزرگ شد!

       بلافاصله ، مرد بزرگ فرانسوی شلیک کرد که پسر بطری ها را گرفت ، برگشت. مرد فرانسوی با ضربه مستقیم از تکنیک هنرهای رزمی به ضربه برخورد کرد. پسر بطری ها به سرعت برگشت تا به سمت چپ نرود. مرد بزرگ فرانسوی به لگد زدن پسر بطری ها نزدیک شد. هر بدن "آه" را مبهوت کرد. شخصی فریاد زد: "مراقب باش! مواظب باش!"

       پسر بطری ها به سمت راست پرید. فاقد کارآیی ، مرد بزرگ فرانسوی خم شد که چاقو را از پای شلوار خود بیرون بکشد. خنجر بود هر بدن دور از خانه عقب نشینی کرد. با سگ عقب رفتم و بعد با موقعیت نگهبانی ایستادم. جو پرتنش بود در آن زمان همه چشم ها به بطری های پسر بود. او هنوز کیسه را حمل می کرد. او به مرد فرانسوی خیره شد تا راه تکنیک های خود را تماشا کند. کیسه را پایین بیاور! " کسی فریاد زد. کیف را پایین انداخت. مرد فرانسوی با خنجر پیوسته به او حمله کرد. بدنش را خم کرد و سپس با پاها دراز و دراز کشید ، به سمت چپ ، به سمت راست به عنوان وزغ حرکت کرد. مرد فرانسوی بلد نبود که چگونه ضربه بخورد ، سپس خم شد تا با بالای خنجر به پایین برخورد کند. هر بدن فریاد زد:
 - هی وزغ ، پرش دور!

       بدون گفتن ، "تانگ کو”- اکنون با نام مستعار جدید - مانند صاعقه چرب واژگون شده و با دو پا به دست خنجر مرد فرانسوی لگد زد. خنجر دست او را ترک کرد و روی چمن ها افتاد. تانگ کو واژگون شد تا خنجر را برای "نمایش" بگیرد اما از آن استفاده نکرد. همه با صدای بلند کف زدند. در موقعیتی بدبخت ، مرد فرانسوی ضربه خورد تانگ کو اتفاقاً تانگ کو برای جلوگیری از حرکت ، ناگهان مستقیماً به کشاله ران مرد فرانسوی لگد زد. او لبخند زد و سپس با دست رانش خود را محاصره کرد. همه دوباره با صدای بلند کف زدند. دو مرد فرانسوی علامت دادند که به خانه های بسیار طبقه مقابل بروند. آنها دویدند و فریاد زدند: "Mẹ c xà lù! A - nam - mit (فاک شما ، ویتنامی!) "

       همه سه نفر از ما را به عنوان انتقام عمیق خواستار شدند. به ویژه ، این سگ توسط مردم به آسمان پرتاب شد. سپس نگه دارید! سپس پرتاب! هورا. سگ با صدای بلند گریه کرد. کمی احساس "حسادت" کردم. در این جنگ نزدیک هیچ موفقیتی حاصل نشده بود اما "پارس کردن ، پارس کردن ، پارس کردن". اما ناگهان فهمیدم که او مانند مری شکم ترومپت پارس می کند. این بیشتر صدمه دید ، سربازان بیشتر حمله کردند. بنابراین پسر بطری ها تیم پشتیبانی داشتند. او اعتماد به نفس و شدید داشت. بنابراین نبرد با موفقیت به پایان رسید. همه مردم به پرتاب سگ ادامه دادند! این "پارس ، پارس و پارس" شد.

       در وهله اول که من این موفقیت را ارزیابی کردم ، پسر بطری های سزاوار 10 امتیاز بود. و من به دلیل نبرد با "استراتژی دوام" 7 امتیاز داشتم. اگرچه من توسط مخالفان اسیر و شکنجه شده ام که فقط آنها را زجر زدم ، اما جزییات آن را بیان نکردم. خوشبختانه من به موقع نجات یافتم. بنابراین شایستگی من باید 8 امتیاز باشد. اما به تدریج ، من فکر کردم که سگ باید 8 امتیاز داشته باشد. بنابراین بدیهی است که از "پوزه" مانند آتش توپ "تهدید" و تضعیف روحیه دشمن استفاده کرده است. بعد از این احساس کردم سگ سزاوار 9 امتیاز است.

       سپس همه به طور خودکار منحل شدند. بعد از آن پلیس آمد و با صدای بلند سوت زد! این خنجر توسط یک غرفه دار در بازار تایلند بینه به عنوان غنیمت کشف و ضبط شد. از آن زمان ، چیزی مثل تحسین و احترام در ذهن من برای او به عنوان دوست یا بهتر معلم وجود داشت!

       یک روز از برادر پرسیدم: - شما هنرهای رزمی را می دانید!
       ساکت بود - شاخه هنرهای رزمی چیست! صحبت در مورد آن!
       او نیز ساکت بود. - ورزش های رزمی وزغ؟ به نظر می رسد
       او هم چیزی نگفت!

       اما در شب کامل ماه ، تانگ کو مرا فراخواند تا مواضع را تمرین کنم و بعد از آن نفس بکشم. چند روز بعد ، او به من آموخت که دست و پاها را به چهار جهت حرکت دهم که یک پا به عقب کشیده شد و دیگری به بیرون رانده شد. سپس به من گفت برای تست قدرت ، زمین را با نوک انگشتان هر دو دست لمس کنید. سپس دو پا را به عنوان رقصنده زن صاف تنظیم کنید.

       پس از آن او به من یک شکل زمینی را به عنوان "وزغی" آموخت که من قبلاً در هیچ آموزشگاه رزمی از زندگی خود ندیده ام. سایگون به ما لنگ, نگا چو ایا or زوم کویی به فو لام. سپس به ژاپن ، فرانسه ، ایالات متحده ، ایتالیا ، آلمان ، چکسلواکی و ... ، بعد از آن ، من ندیده ام کسی چنین هنرهای رزمی را انجام دهد!

       و من هنوز ریشه های "تانگ کو"از کجا آمده و استاد او کیست. مطمئناً او مجبور بود استاد داشته باشد. و زندگی او چگونه بود؟ من این فرصت را از دست ندادم!

بان توو THƯ
10/2019

ادامه:
◊  به دنبال "VO COC" من باشید - بخش 1
◊  به دنبال "VO COC" من باشید - بخش 2

(بازدید بار 2,028، بازدیدکننده داشته است 1 امروز)

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *