خون ضخیم تر از آب است - ارادت یک برادر

تعداد بازدید ها: 2249

LAN BACH LE THAI 1

    یک بار مردی بود که بدون وصیت نامه درگذشت ، و پسر بزرگتر او ، HAI ، کل دارایی را برای خود گرفت و یک کلبه بدبخت و یک قطعه زمین خشک را به BA ، برادر کوچکتر خود داد.

    BA بیشتر وقت خود را صرف شخم زدن و زحمت کشیدن برادر بزرگتر خود کرد ، و در عوض ، دومی به او گاومیش های خود را قرض داد و یک بار در یک زمان شخم زد تا قطعه زمین خشک را شخم بزند. بنابراین مزارع برادر بزرگتر روز به روز سبزتر و شکوفا تر می شدند و برادر کوچکتر در نزدیکی گرسنگی زندگی می کرد زیرا عملاً هیچ چیزی از زمین خشک خود خارج نمی شود.

    اگر برادر بزرگتر نسبت به برادر کوچکتر خود ناعادلانه و سخت بود ، برعکس ، با دوستان خود بسیار مهربان و بخشنده بود. او حتی برای برآورده کردن خواسته ها و خواسته های خود از راه خارج شد.

    اکنون ، این اتفاق افتاد که HAI یک همسر خوب و معقول داشت که رفتار او را تأیید نمی کرد.

    او می گوید ، "شوهر عزیزم" ، چرا شما با دوستان خود مهربان تر از برادر خود هستید؟ آیا او مستحق کمک و پشتیبانی بیشتر نیست؟ »

    شوهرش پاسخ می دهد: "او به اندازه کافی پیر است که مراقب خودش باشد". اگر به او کمک کنید ، او نمی داند که چگونه باید به تنهایی بایستد و به شما اعتماد کند. بگذارید خودش مدیریت کند. »

    وی افزود: "علاوه بر این ،" دوستان من مردمی عالی هستند که کاملاً به من وقف شده اند و من دوست دارم که شهروندی و سخاوتمندانه ای را که به من عطا کرده اند به من برگردانم. »

    زن با خونسردی پاسخ داد: "با این حال ، برادران با همان خون هستند." و خون همیشه ضخیم تر از آب است. من کاملاً اطمینان دارم که در مواقع اضطراری ، در برادر خود عشق ، فداکاری و کمک خواهید یافت ، در حالی که دوستانتان از شما دور خواهند شد و یا حتی خیانت می کنند. »

    اما HAI به استدلال های او گوش نداد ، که او را کاملاً نادرست رد کرد.

    یک روز ، HAI پس از کار به خانه آمد و همسرش را در اشک یافت.

     «چه اشتباهی است؟ " او درخواست کرد.

    "افسوس! یک بدبختی بزرگ روی ما افتاده است »او آگاه شد. "در حالی که دور بودید ، یک گدا آمد و برخی از لباس ها را دزدید. من با چوب بامبو به دنبال او دویدم و به او اصابت کردم. او به زمین افتاد و سر خود را در برابر صخره ای سخت کوبید و فوراً درگذشت. من او را با تشک در آنجا پیچیده ام و نمی دانم حالا چه کار کنم. »

     HAI بسیار وحشت زده بود و همسرش افزود: "آیا این درست نیست که دادرس یک دوست عزیز شماست؟ آیا او معتقد است که این یک تصادف محض بوده است؟ اگر او این کار را نمی کرد ، ما را به زندان می کشیم و ویران می کنیم. از آنجا که هیچ کس از این امر خبر ندارد ، آیا می توانید از یکی از دوستانتان بخواهید که بیاید و به او کمک کند تا او را در اسرار بزرگ دفن کند؟ شما نسبت به دوستان خود بسیار سخاوتمند بوده اید و مطمئناً آنها به شما خیانت نمی کنند. »

    اطمینان داد ، HAI به سرعت برای کمک به آنجا اعزام شد. او به منزل یکی از دوستان بسیار عزیزم رفت ، در را کوبید و از گرمترین راه استقبال کرد. اما وقتی یک حساب کاربری از این حادثه داد و از او درخواست کمک کرد ، دوست به او گفت که از شخص دیگری سؤال کند. او متاسف بود که نتوانست آن را اداره کند ، زیرا همسرش دور بود و او مجبور بود در خانه بماند تا از خانه و فرزندان مراقبت کند.

    HAI به یکی دیگر از دوستانش رفت. مرد او را با مهربانی پذیرایی کرد ، سفره را با پارچه ای پوشاند و یک لیوان گرم چای به او پیشنهاد کرد ، از هر طریق نشان می داد که او خوش آمد ترین مهمان خانه است. قلب HAI پر از امید شد و او شروع به بازگو کردن بدبختی خود کرد. این دوست بسیار خجالت کشید و گفت که خودش پیر و بیمار است و واقعاً نمی تواند بار سنگینی را تحمل کند. آیا می تواند یکی دیگر از دوستانشان به جای آن کمک کند؟

     HAI به یکی دیگر از دوستانش زد و دومی را از دیدن او بسیار خوشحال کرد.

    «برادر عزیزم چه کاری می توانم برای شما انجام دهم؟ »گفت دوست. "شما بسیار ناراحت به نظر می آیید ، و من باید کاری کنم تا شما را از نگرانی ها رها سازم. به من بگو تا به خاطر تو به آتش بپرد و من این کار را بدون هیچ تردیدی انجام خواهم داد ، زیرا شما خیلی خوب می دانید که زندگی من مال شماست. »

     HAI آه تسکین بخشید ، به این فکر کرد که بدبختی او به اینجا خاتمه می یابد و در آخر دوست واقعی و فداکار مورد نظرش را پیدا کرد. اما بعد از اینکه داستان را تمام کرد و از او درخواست کمک کرد ، ناگهان این دوست به یاد آورد که مادر پیرش بیماری عجیبی دارد و به همین دلیل نتوانست او را در چنین حالتی رها کند. اما او کاملاً با HAI همدردی کرد و آرزو کرد که در پایین قلب او باشد تا بتواند به او کمک کند.

    HAI در درهای دیگر بیهوده زدم. در پایان ، کاملاً خسته ، خودش را به خانه کشید ، نیمه مرده با ترس و ناامیدی. اما همسرش برای بازیابی مقداری قدرت به او یک نوشیدنی برای نوشیدن داد و گفت: «دیر می شود. شما باید بروید و از برادر خود BA بخواهید که بیاید. لطفاً عجله کنید ، زیرا هیچ زمانی برای از دست دادن وجود ندارد. "

     BA خود را یک برادر دوست داشتنی و فداکارترین نشان داد. او یکباره رفت تا به HAI کمک کند تا مرد را دفن کند و تمام تلاش خود را برای آسایش برادر بزرگتر خود انجام داد.

    اما وقتی سحرگاه به خانه برگشتند ، چه باید دید؟ خانه پر از دوستان HAI بود که از دادستان خواسته بودند برای مجازات وی به آنجا بیاید. هرکدام انگشت متهم را به طرف دوم نشان دادند و اثبات تهدیدآمیز خود را ارائه دادند. دادستان با صدایی محکم گفت: «شما مرتکب قتل شده اید و علاوه بر این ، سعی کرده اید از این مردان بخواهید که همدست شما باشند. خوشبختانه آنها شهروندانی صادق هستند که فقط از صدای وجدان خود پیروی می کنند. انکار بی فایده است. ما را بی درنگ به محلی که مرد را دفن کرده اید ببرید و بگذارید عدالت انجام شود. »

    این کار بدون تاخیر انجام شد ، اما تعجب عالی بود که به جای گدا ، جسد سگ بزرگی پیدا شد.

    سپس همسر HAI در مقابل قاضی سجده کرد و گفت: "من می دانستم که شوهرم دوستان خود را بیشتر از برادر خود دوست می دارد و من مدتهاست که به یک روش فکر کردن او فکر می کنم. دیروز ، سگ من درگذشت ، و من به زودی کل داستان را برای کمک به شوهرم پیدا کردم که دوستان واقعی او هستند. و این نتیجه ، ای صالح ترین دادرس است. »

    کسی نمی تواند شادی های HAI را که در آغوش برادر کوچکترش افتاده بود ، توصیف کند ، در حالی که دوستانش در آنجا ایستاده بودند ، گنگ و هولناک بودند. هیچ کس نمی تواند تصور کند که چگونه می تواند دوباره به صورت صورت HAI نگاه کند.

برادر فداکار - Holylandvietnamstudies.com

ادامه:
◊  جلسه پیش تعیین شده BICH-CAU - بخش 1.
◊  جلسه پیش تعیین شده BICH-CAU - بخش 2.
◊  CINDERELLA - داستان TAM و CAM - بخش 1.
◊  CINDERELLA - داستان TAM و CAM - بخش 2.
◊  سنگ قیمتی RAVEN.
◊  داستان TU THUC - سرزمین BLISS - بخش 1.
◊  داستان TU THUC - سرزمین BLISS - بخش 2.
◊ نسخه ویتنامی (Vi-VersiGoo) با WEB-Hybrid:  BICH-CAU Hoi ngo - Phan 1.
◊ نسخه ویتنامی (Vi-VersiGoo) با WEB-Hybrid:  BICH-CAU Hoi ngo - Phan 2.
◊ نسخه ویتنامی (Vi-VersiGoo) با WEB-Hybrid:  Viên ĐÁ QUÝ của QUẠ.
◊ نسخه ویتنامی (Vi-VersiGoo) با WEB-Hybrid:  Câu chuyện TẤM CAM - فن 1.
◊ نسخه ویتنامی (Vi-VersiGoo) با WEB-Hybrid:  Câu chuyện TẤM CAM - فن 2.

NOTES:
1 : پیش گفتار RW PARKES به معرفی LE THAI BACH LAN و كتابهای كوتاه او می پردازد: «خانم باخ لان انتخاب جالبی را جمع کرده است افسانه های ویتنامی برای من خوشحالم که یک پیشگفتار کوتاه نوشتم. این داستان ها ، به خوبی و به سادگی توسط نویسنده ترجمه شده اند ، جذابیت قابل توجهی دارند ، و هیچ بخشی از معنایی که از موقعیت های آشنا انسانی پوشیده از لباس عجیب و غریب به وجود می آورد ، مشتق نمی شوند. در اینجا ، در تنظیمات گرمسیری ، دوستداران وفادار ، همسران حسود ، ناپدری های ناپسند داریم ، چیزهایی که داستانهای عامیانه غربی آنها ساخته شده است. یک داستان در واقع این است سیندرلا دوباره من اطمینان دارم که این کتاب کوچک خوانندگان زیادی را پیدا خواهد کرد و علاقه مندی را به کشوری تحریک می کند که مشکلات امروزی آنها متاسفانه بهتر از فرهنگ گذشته وی شناخته شده است. سایگون ، 26 فوریه 1958"

3 : … در حال بروز رسانی …

NOTES:
ents مطالب و تصاویر - منبع: افسانه های ویتنامی - خانم LT. شبکه BACH ناشران کیم لای یک کوان، سایگون 1958.
se تصاویر برجسته ویژه توسط بان تو تو تنظیم شده است - thanhdiavietnamhoc.com.

بان توو THU
07 / 2020

(بازدید بار 4,514، بازدیدکننده داشته است 1 امروز)