CINDERELLA - داستان TAM و CAM - بخش 2

تعداد بازدید ها: 889

LAN BACH LE THAI 1

برای بخش 1 ادامه یابد:

    مادر ناپدری و CAM نمی توانند تحمل خوشبختی او را تحمل کنند و با کمال میل او را می کشند ، اما آنها خیلی از این می ترسیدند که پادشاه برای انجام این کار.

    یک روز ، در سالگرد پدر ، TAM به خانه خود رفت تا آن را با خانواده اش جشن بگیرد. در آن زمان ، این رسم و رسم بود که هرچند بزرگ و مهم ممکن باشد ، همیشه از والدین شخص انتظار می رفت که دقیقاً مانند یک کودک خردسال و مطیع رفتار کنند. مادر پدری حیله گر این موضوع را در ذهن خود داشت و از TAM خواست که از یک درخت آرکا صعود کند تا برخی از آجیل ها را برای میهمانان تهیه کند. همانطور که اکنون TAM بود ملکه، او البته می تواند امتناع کند ، اما او یک دختر بسیار با تقوا و شجاع بود و فقط از کمکش خوشحال شد.

    اما در حالی که او بر روی درخت بلند بود ، احساس کرد که به عجیب ترین و هشدار دهنده ترین حالت به سوی آن می چرخد ​​و به جلو می رود.

    « چه کار می کنی؟ »او از مادر پدری خود پرسید.

    « من فقط سعی می کنم مورچه هایی را که ممکن است شما را گاز بگیرد ، ترساند »، پاسخ بود.

    اما در حقیقت ، مادر ناپاکار شرور در حال نگه داشتن داسی و قطع درختی بود که در یک سقوط سقوط کرد و فقرا را به قتل رساند ملکه فورا.

    « حالا ما از شر او خلاص شده ایم »گفت زن با خنده نفرت انگیز و زشت ، و او هرگز دیگر برنمی گردد. ما به پادشاه گزارش خواهیم داد که او در تصادف فوت کرده است و دختر محبوب من کام به جای او ملکه می شود! »

    اتفاقات دقیقاً به شکلی که او برنامه ریزی کرده بود اتفاق افتاد و CAM اکنون شد همسر اول کینگ.

    اما روح پاک و معصوم TAM نتوانست استراحت پیدا کند. به شکل بلبل تبدیل شده است که در زیباترین بیشه در آن ساکن شده است باغ کینگ و آوازهای شیرین و ملودی را خواندند.

    یک روز ، یکی از خدمتکاران ناموس در قصر در معرض لباس گلدوزی اژدها از پادشاه به آفتاب ، و بلبل به روش آرام خود آواز می خواند:

    « ای عزیزم خدمتکار محترم ، با لباس عروس امپریال من مواظب باش و با قرار دادن آن بر روی پرچین خار خار آن را پاره نکن '.

   او سپس با غم و اندوه آواز خواند که اشک در آن جاری شد پادشاهچشم ها بلبل هنوز شیرین تر آواز می خواند و قلب همه کسانی که او را شنیده بودند ، حرکت می کرد.

    در آخر،. پادشاه گفت: « لذت بخش ترین بلبل ، اگر روح ملکه محبوب من بودید ، خوشحال می شوید که در آستین های پهن من مستقر شویداست. »

    سپس پرنده ملایم مستقیم به داخل آن رفت پادشاهآستینها را پوشانده و سر صاف او را در مقابل پادشاهدست

    این پرنده اکنون در یک قفس طلایی در نزدیکی قرار داده شده است پادشاهاتاق خواب پادشاه آنقدر به او علاقه داشت که تمام روز را در نزدیکی قفس بماند و به آهنگهای دلخراش و زیبا گوش کند. در حالی که او ملودی هایش را برای او می خواند ، چشمانش با اشک خیس می شد و او از همیشه جذاب تر می خواند.

    CAM به پرنده حسادت کرد و از مشاوره مادرش در مورد آن جویا شد. یک روز ، در حالی که پادشاه CAM با وزرای خود جلوی شورا می گذارد ، CAM بلبل را كشته ، آن را می پخت و پرها را در آن انداخت باغ شاهنشاهی.

   « معنی این چیست؟ " گفت پادشاه هنگامی که او به بازگشت قصر و قفس خالی را دیدم

    سردرگمی بزرگی وجود داشت و همه به دنبال بلبل بودند اما نتوانستند آن را پیدا کنند.

   « شاید او بی حوصله بود و به جنگل ها پرواز کرده بود گفت: CAM.

    La پادشاه بسیار ناراحت بود اما هیچ کاری نمی توانست در مورد آن انجام دهد ، و خود را به سرنوشت خود استعفا داد.

   اما یک بار دیگر ، روح بی قرار TAM به یک درخت بزرگ و باشکوه تبدیل شد که فقط یک میوه واحد به همراه داشت ، اما چه میوه ای! گرد ، بزرگ و طلایی بود و بوی بسیار شیرینی داشت.

    یک پیرزنی که از کنار درخت می گذرد و میوه زیبایی را می دید ، گفت: « میوه طلایی ، میوه طلایی,

   « به کیف این پیرزن فرو کنید,

   « این یکی شما را حفظ می کند و از بوی شما لذت می برد اما هرگز شما را نخواهد خورداست. »

    میوه به یکباره درون کیسه پیرزن فرو رفت. او آن را به خانه آورد ، آن را روی میز گذاشت تا از بوی معطر آن لذت ببرد. اما روز دیگر ، در کمال تعجب ، خانه خود را تمیز و مرتب یافت ، و یک غذای گرم و دلپذیر که منتظر بازگشت او از کارهای او بود ، انگار که دست جادویی همه این کارها را در دوران غیبت انجام داده بود.

    سپس وانمود کرد که صبح روز بعد بیرون می رود ، اما با خفا بازگشت ، خودش را پشت در مخفی کرد و خانه را مشاهده کرد. او یک بانوی منصف و باریک را دید که از میوه طلایی بیرون می آید و خانه را مرتب می کند. او با عجله وارد شد ، پوست میوه را پاره کرد تا بانوی منصفانه دیگر نتواند خودش را در آن پنهان کند. خانم جوان نتوانست كمك كند اما در آنجا بماند و پیرزن را مادر خودش قلمداد كند.

    یک روز پادشاه به یک شکارگاه رفت و راه خود را گم کرد. عصر غروب کرد ، ابرها جمع شدند و با دیدن خانه پیرزن تیره شد و در آنجا به پناهگاه رفت. طبق آداب و رسوم ، دومی مقداری چای و بتل به او پیشنهاد کرد. پادشاه نحوه ظریف تهیه بتل را مورد بررسی قرار داد و از آنها پرسید:

   « چه کسی است که این بتل را درست کرده است ، دقیقاً مانند شخصی که توسط ملکه فقید محبوب من تهیه شده است؟ '.

    پیرزن با صدای لرزان گفت: « پسر بهشت ​​، فقط دختر بی ارزش من است '.

    La پادشاه سپس دستور داد كه دختر را به او بیاورند ، و هنگامی كه او آمد و به او تعظیم كرد ، فهمید كه مانند رویا ، این TAM است ، بسیار پشیمان شد ملکه. هر دوی آنها بعد از چنین جدایی و آنقدر ناراضی گریه کردند. ملکه پس از آن به عقب بازگردانده شد شهر امپراتور، جایی که او رتبه سابق خود را به دست آورد ، در حالی که CAM کاملاً از این امر غفلت می کرد پادشاه.

    CAM سپس فکر کرد: « اگر من به اندازه خواهرم زیبا باشم ، قلب پادشاه را جلب می کردم»

    از او پرسید ملکه " عزیزترین خواهر ، چطور می توانم مثل شما سفید شوم؟ »

   « بسیار آسان است »، پاسخ داد ملکه، " شما فقط باید به یک حوضچه بزرگ آب جوش پرش کنید تا به زیبایی سفید شود»

    CAM او را باور کرد و همانطور که پیشنهاد شده بود عمل کرد. طبیعتاً او بدون این که بتواند کلمه‌ای را بیان کند ، درگذشت!

    وقتی مادر ناپدری این موضوع را شنید ، گریه کرد و گریه کرد تا اینکه کور شود. به زودی ، او از قلب شکسته درگذشت. ملکه هر دوی آنها زنده ماند و پس از هر زمان با خوشحالی زندگی کرد ، زیرا مطمئناً شایسته آن بود.

NOTES:
1 : پیش گفتار RW PARKES به معرفی LE THAI BACH LAN و كتابهای كوتاه او می پردازد: «خانم باخ لان انتخاب جالبی را جمع کرده است افسانه های ویتنامی برای من خوشحالم که یک پیشگفتار کوتاه نوشتم. این داستان ها ، به خوبی و به سادگی توسط نویسنده ترجمه شده اند ، جذابیت قابل توجهی دارند ، و هیچ بخشی از معنایی که از موقعیت های آشنا انسانی پوشیده از لباس عجیب و غریب به وجود می آورد ، مشتق نمی شوند. در اینجا ، در تنظیمات گرمسیری ، دوستداران وفادار ، همسران حسود ، ناپدری های ناپسند داریم ، چیزهایی که داستانهای عامیانه غربی آنها ساخته شده است. یک داستان در واقع این است سیندرلا دوباره من اطمینان دارم که این کتاب کوچک خوانندگان زیادی را پیدا خواهد کرد و علاقه مندی را به کشوری تحریک می کند که مشکلات امروزی آنها متاسفانه بهتر از فرهنگ گذشته وی شناخته شده است. سایگون ، 26 فوریه 1958"

2 : … در حال بروز رسانی…

بان توو THU
07 / 2020

NOTES:
ents مطالب و تصاویر - منبع: افسانه های ویتنامی - خانم LT. شبکه BACH ناشران کیم لای یک کوان، سایگون 1958.
se تصاویر برجسته ویژه توسط بان تو تو تنظیم شده است - thanhdiavietnamhoc.com.

همچنین ببینید:
version نسخه ویتنامی (وسیگو) با وب-صدا: BICH CAU KY NGO - Phan 1.
version نسخه ویتنامی (وسیگو) با وب-صدا: DO QUYEN - Câu chuyen ve TINH BAN.
version نسخه ویتنامی (وسیگو) با وب-صدا: Câu chuyen ve TAM CAM - پن 1.
version نسخه ویتنامی (وسیگو) با وب-صدا: Câu chuyen ve TAM CAM - پن 2.
version نسخه ویتنامی (وسیگو) با وب-صدا: Chiêc ao long ngong - Truyên tich ve Cai NO Sieuhttps: //vietnamhoc.net/chiec-ao-long-ngong-truyen-tich-ve-cai-no-sieu-nhien/ nhien.
... و غیره

(بازدید بار 3,800، بازدیدکننده داشته است 1 امروز)