DO QUYEN - داستان دوستی

تعداد بازدید ها: 513

LAN BACH LE THAI 1

    هنگامی که تابستان با هوای گرم برنج می پیچد ، گوش هایی که بیشتر طلایی می شوند ، و هنگامی که گرمای آفتاب ها میوه هایی را که روی درختان میوه ای که به شدت آویزان هستند آویزان می شوند ، بلوغ می کنند ، غالباً صدای توئیتر غم انگیز یک صدایی را می شنوید. پرنده: «! !» ندای پرنده است دو کوئین که تا ابد غم و اندوه خود را با خود به همراه دارد و در همه جا به دنبال دوست عزیزی است که از دست داده است. اگر می خواهید این داستان دوستی را بشنوید ، به شرح زیر است:

    روزگاری دو دوست وجود داشتند که به اندازه ای که انگار برادر بوده اند یکدیگر را دوست داشتند2.

    یک روز یکی از آنها ازدواج کرد و اصرار داشت که دوستش باید بیاید و در خانه جدید خود با او بماند ، زیرا او نمی خواست از دومی جدا شود. اما عروسش این را دوست نداشت و او همه کار را کرد تا به میهمان نشان دهد که در خانه اش استقبال نمی شود. در آغاز ، او شروع کرد به اینكه دوست باید خودش همسر داشته باشد و یك خانواده دیگر را تأسیس كند ، زیرا او اظهار داشت: «فقط خوب بود که باید فرزندان برای مداومت در خانواده و انجام تکالیف شخصی نسبت به اجداد خود داشته باشند» اما وقتی فهمید که این دوست "قصد ازدواج ندارد ، تاکتیک های خود را تغییر داد. او به شوهرش و دوستش استراحت نداد ، زیرا او تمام روز بندگان را سرزنش و كتك می زد و اعلام می كرد كه آنها هیچ كاری ندارند و این شرور و شرم آور است كه «افراد جوان و سالم باید مانند انگل روی دیگران زندگی کنند» غالباً ، او صحنه ای را برای یک چیز کوچک به وجود می آورد ، و اعلام می کرد که بدبخت ترین موجود در جهان است ، و مجبور است مانند بسیاری از برده ها کار کند تا بتواند بسیاری از این افراد را تغذیه کند.دهان بیکار» واضح بود که مهمان یکی از «دهان بیکار» در مرحله اول ، دومی ساکت شد و همه چیز را متحمل شد تا در کنار دوست عزیزی که بیش از هر کسی در دنیا دوست داشت ، در کنار او بماند. اما در پایان ، اوضاع بدتر شد و زندگی در خانه به سادگی غیرقابل تحمل بود.

    او تصمیم گرفت فرار کند. اما با دانستن اینکه مرد متاهل به دنبال همه جا خواهد بود ، او کت خود را روی شاخه ای از جنگل آویزان کرد تا باور کند که او مرده است تا از جستجوی نهایی جلوگیری کند.

    به محض این که می دانست مهمان عزیز از بین رفته است ، مرد متاهل با جستجوی او عجله پیدا کرد. دوید و دوید و فرار کرد تا اینکه به جنگل آمد و دید که کت آویزان بر درخت است. او مدت طولانی با تلخی گریه کرد و از همه کسانی که خواستند دوست وی در آنجا باشد دیدار کرد. هیچ کس نمی دانست. نجاران گفتند كه او را باید با یك ببر شدید كه در غاری در اعماق جنگل زندگی می كرد ، دور كرد. پیرزنی که از کنار آن می گذشت ، گفت که باید در رودخانه غرق در رودخانه دره غرق شده باشد. خیلی بیشتر اشک ریخت.

«افسوس! دوست عزیزم مرده و رفته است»، گفت: مرد متاهل.
«ما اعتقاد نداریم»، گفت درختان بامبو زوزه زده.
«او مرده و رفته است»، او به پرندگان گفت. ،
«ما اینطور فکر نمی کنیم»، آنها توییتر شدند.

    و سرانجام ، امید تازه ای از قلب او جاری شد.

   دوباره پیاده شد و از کوهها و دره ها عبور کرد تا پاهای او زخم و خونریزی شود ، اما او راه رفتن را متوقف نمی کند. و او همیشه تماس می گرفت: «! ! شما کجا هستید؟ شما کجا هستید؟»- Quoc نام دوستش بود.

    سرانجام ، با خستگی غلبه کرد ، سر خود را در برابر صخره تکیه داد و خوابید. او رویای دوست خود را در سر می پرورانید و در حالی که خواب می دید ، زندگی او بی سر و صدا از بین رفت. و روح او ، هنوز بی قرار ، به پرنده ای تبدیل شد که تکرار تماس «! !" روز و شب.

    در خانه ، عروسش گریست و نگران غیبت او بود. بعد از گذشت چند روز ، با دیدن اینکه دیگر برنگشته ، دیگر نمی تواند صبر کند ، دزدی کرد و به مدت طولانی سرگردان شد تا اینکه او به یک جنگل بزرگ آمد. او نمی دانست کجا باید برود ، بسیار ناراحت و وحشت بود. ناگهان صدای شوهرش شنید که در حال صدا زدن بود: «! !» قلب او به بیرون پرید و او به جستجوی او شتافت ، اما فقط صدای زوزه زدن از بالها را شنید و پرنده ای را دید که با توییتر یکپارچه بی نظیرش در حال پرواز است: «! !'.

   او بیهوده جستجو و جستجو می کرد ، و در پایان ، از نظر جسمی و روحی خسته شده بود. قلب او چنان پر از اندوه و حسرت بود که در حالی که پرنده شکست ، شکست دو کوئین هنوز هم در همه جا پرواز می کرد ، و غم و اندوه ابدی خود را با خود به همراه داشت.

همچنین ببینید:
◊ نسخه ویتنامی (Vi-VersiGoo):  DU QUYEN - Cau chuyen ve tinh ban.
◊  جلسه پیش تعیین شده BICH-CAU - بخش 1.
◊  جلسه پیش تعیین شده BICH-CAU - بخش 2.

NOTES:
1 : پیش گفتار RW PARKES به معرفی LE THAI BACH LAN و كتابهای كوتاه او می پردازد: «خانم باخ لان انتخاب جالبی را جمع کرده است افسانه های ویتنامی برای من خوشحالم که یک پیشگفتار کوتاه نوشتم. این داستان ها ، به خوبی و به سادگی توسط نویسنده ترجمه شده اند ، جذابیت قابل توجهی دارند ، و هیچ بخشی از معنایی که از موقعیت های آشنا انسانی پوشیده از لباس عجیب و غریب به وجود می آورد ، مشتق نمی شوند. در اینجا ، در تنظیمات گرمسیری ، دوستداران وفادار ، همسران حسود ، ناپدری های ناپسند داریم ، چیزهایی که داستانهای عامیانه غربی آنها ساخته شده است. یک داستان در واقع این است سیندرلا دوباره من اطمینان دارم که این کتاب کوچک خوانندگان زیادی را پیدا خواهد کرد و علاقه مندی را به کشوری تحریک می کند که مشکلات امروزی آنها متاسفانه بهتر از فرهنگ گذشته وی شناخته شده است. سایگون ، 26 فوریه 1958"

2 : یکی نامیده می شود نان و دیگر است کوکو.

NOTES:
ents مطالب و تصاویر - منبع: افسانه های ویتنامی - خانم LT. شبکه BACH ناشران کیم لای یک کوان، سایگون 1958.
se تصاویر برجسته ویژه توسط بان تو تو تنظیم شده است - thanhdiavietnamhoc.com.

بان توو THU
06 / 2020

(بازدید بار 1,676، بازدیدکننده داشته است 1 امروز)