کت غاز پایین - افسانه کمان کرافت طبیعی

تعداد بازدید ها: 593

LAN BACH LE THAI 1

    بیش از 2,000 سال پیش ، چه موقع ویتنام هنوز فراخوانده شد او-لاکدزدان دریایی از شمال برای حمله به پسر ما ، از بین بردن مزارع برنج ، آتش زدن به کلبه های مردم ، غارت غارت ، کشتن مردان و گاوها و حمل کردن زنان زیبا ، استفاده می کردند.

    پادشاه او-لاک از زمان ، AN-DUONG-VUONG2، می خواست از قلمرو خود در برابر دزدان دریایی محافظت کند ، و دستور داد یک دیوار قدرتمند در انتهای شمالی پایتخت خود ساخته شود. اما به محض اینکه دیوار تمام شد ، یک طوفان شدید در شب به وجود آمد و باران در تورنت ریخت. وزش باد شدید ، سر و صدا کرد و غرش کرد تا اینکه دیوار را که در یک سقوط ناشنوا افتاده بود ، از بین برد.

    AN-DUONG-VUONG بارها و بارها دیوار را ساخت ، اما به محض دستیابی به آن ، به همان روش تخریب شد.

    سرانجام ، یک شورای وزیران احضار شد و یک وزیر ، باهوش تر از دیگران ، برخاست و تعظیم کرد.

«آیا پسر بهشت ​​از شنیدن نظر فروتنانه من خوشحال خواهد شد؟" او گفت. «از آنجا که این دیوار بارها نابود شده است به همان شیوه باید این باشد که خدایان علیه ما هستند. اجازه دهید سپس با برپایی یک محراب ، قربانی کردن گاوها و گاومیشها را برای آنها آرامش بخشیم تا از آنها بخواهیم تا به ما توصیه و کمک کنند.»

    یک زمزمه عمومی تأیید وجود داشت ، و یکباره محراب برپا شد و بر این اساس قربانی هایی انجام شد. خود پادشاه سه روز و سه شب روزه گرفت و ساعتها جلوی محراب را پاشید و از او خواست.

   سرانجام ، یک نبوغ در خواب به شکل شاه به شاه ظاهر شد لاک پشت طلایی.

« پسر بهشت ​​، حاکم قلمرو، »او با صدای انسانی گفت ،«دعاهای شما توسط خدایان نیکوکار شنیده می شود که مرا به اینجا بفرستند تا به شما کمک کنند. " سپس لاک پشت با احتیاط روش ساخت دیوار را به او آموخت.

   وقتی صبح روز بعد از او سؤال می کند ، پادشاه همه اینها را به خاطر می آورد و به توصیه های لاک پشت مشروبات الکلی می پردازد ، وی در پایان توانست با داشتن شکل یک پوسته دریایی ، یک دیواره زیتون بسازد و آن را صدا کرد. تعاونی3.

   سپس لاک پشت طلایی دوباره در سدی به او ظاهر شد و گفت: «این کشور پر از رودخانه های عمیق و کوه های شبانه است ، جایی که ارواح دوست دارند ساکن شوند. این روحیه ها: گاهی بدشانس و دوست دارند با ترفندهایی بر روی انسان بازی کنند تا قدرت خود را نشان دهند. برای جلوگیری از انجام این لنگ ها ، یکی از پنجه های من را به شما پیشنهاد می کند ، که وقتی از آن به عنوان گیرنده کمان صلیبی استفاده می کنید ، ارواح شیطانی را دور خواهید کرد ، و علاوه بر این یک ارتش را در یک نبرد می کشید. "

   اوه چقدر پادشاه خوشحال و سپاسگزار بود وقتی او استعفا داد و پیدا کرد لاک پشتپنجه در دستش است! وی دستور داد که یک کمان صلیب گرانبها با پنجه مقدس ساخته شود i ماسوره ، و یک کریستال زیبا برای انجام این کمان متقابل انجام می شود

   و اکنون ، قلب او در حال استراحت بود ، زیرا او بدون هیچ ترسی می توانست از صلح و نظم لذت ببرد.

    در آن زمان، چین تحت حکومت قدرتمندان بود امپراتور TAN-THUY-HOANG ، سازنده معروف «دیوار بزرگ» این امپراتور رودخانه ای از انسانها و اسبها را فرستاد که از زیر آن جریان دارد جنوب چین برای تسخیر پادشاهی او- لاک. این ارتش قدرتمند در هیچ زمان توسط کمان مقدس ، قبل از رسیدن به آن ، کاملاً نابود شد تعاونی.

   چند سال بعد ، امپراتور ارتش دیگری با 500,000 نیرو را تحت رهبری مشهور اعزام كرد سوالات عمومی TRIEU-DA. دره ها را به سه بال ، با اسب ، پیاده ، با قایق با پرچم هایی که در هوا شناور هستند ، پیچانده و جنگل های اسلحه را به هم می ریزند و افسران آتشین به جلو سوار اسب های کف خود می شوند.

   پادشاه AN-DUONG-VUONG با تماشای آرام از پنجره خود به عنوان سه بال ملاقات کرد و مانند یک ازدحام قدرتمند مورچه ها در آن ریخت و در آن ریخت. تعاونی. سپس او کمان صلیب معجزه آسا را ​​گرفت ، هدفش شلیک گل به سوی سربازان زیادی بود. یانگ هزاران نفر فوراً روی زمین مرده اند. کیت دوبار دیگر کمان خود را آویزان کرد و بسیاری از موارد دیگر ، دوستانشان را به هم زد. بقیه ارتش با عجله دیوانه گریختند ، و اسبها را چنان جا آوردند که هزاران نفر دیگر از آنها قطعه قطعه شدند.

   TRIEU-DA خیلی شرمنده و بیش از حد ترس از بازگشت به امپراتور را به حساب آورد از این شکست. او ، همچنان در آنجا ماند و آرزو كرد كه با او صلح برقرار كند پادشاه اوو لاک. برای جلب 'به اصطلاح حسن نیت و اعتماد او حتی پسرش TRONG-THUY را به AN-DUONG-VUONG فرستاد دادگاه به عنوان گروگان پادشاه همه اینها را با حسن نیت اعتراف کرد و سخاوتمندانه برای گسترش دوستی خود به مرد جوان داشت و به دختر خود هین داد شاهزاده MY-CHAU در ازدواج. مدتی بود که این زوج تازه ازدواج کرده در خوشبختی کامل زندگی می کردند. Pricess جوان به خودی خود جذابیت داشت و TRONG-THUY به سادگی او را تحسین می کرد. با این حال ، در پایین قلب او هرگز شکست فرخنده خود را فراموش نکرد و مخفیانه به خود قول داد تا به فتح خود کمک کند. او-لاک یک روز

   او ، همسر معصوم خود را مسخره كرد و با آن فحش داد و از او التماس كرد تا به او اجازه دهد كه تعجب معجزه آسا را ​​ببيند ، تا زماني كه او تسليم شود و به او نشان داد. او سپس پنجه را دزدگیر کرد و مخفیانه آن را با جعلی جایگزین کرد.

   یک روز ، او اجازه AN-DUONG-VUONG را به دست آورد تا برای دیدار با والدین خود به ملاقات برود.

   پرنسس MY-CHAU قبل از او خودش را روی زمین پرتاب کرد ، آهسته بلند کرد و به پاهایش چسبید.

« خواهش می کنم ، پروردگار من نرو، »او را تحت الشعاع قرار داد. « آیا ممکن است این شخص ناخوشایند ماهها ، شاید سالها ، تنها باشد؟ آنقدر کوه های بلند و دره های عمیق وجود دارد که دو کشور ما را از هم جدا می کند و چه کسی می داند در چنین سفری طولانی و خطرناک برای پروردگار من چه خواهد شد؟ چگونه می توان این فرد با چشم انداز چنین جدایی طولانی اشک های خود را مهار کرد؟ افسوس ، گاو نر و خدمتکار ریسندگی در بهشت ​​می توانند سالی یک بار در سراسر راه شیری ملاقات کنند ، اما آیا ما هرگز دوباره ملاقات خواهیم کرد؟ » و پرنسس تلخ تر از همیشه گریه کرد.

« آیا این گریه مناسبترین دختر اژدها است؟ »TRONG-THUY سعی کرد او را آرام کند. « البته ، خدمتگزار بی ارزش شما به شما باز خواهد گشت و پس از آن ما باید مثل گذشته با خوشحالی زندگی کنیم '.

   اما پرنسس دست از گریه کردن بر نمی داشت ، زیرا پیش بینی برخی بدبختی های بزرگ را داشت. او بین هوای خود گفت ،

« آیا پروردگار من به یاد داشته باشید که او را خوشحال کرده است که یک کت زمستانی پر از غاز پائین به من بدهد؟ اگر همیشه جنگ بین کشورهای ما اتفاق بیفتد که پروردگار من از بین رفته باشد ، من غازها را در چهارراهها پراکنده خواهم کرد تا راهی برای یافتن من به شما نشان دهماست. »

جدایی دلهره آور بود و پس از بسیاری از اشک های تلخ و تکرار نذورات عشق و فداکاری ، او با درد غیرقابل تحمل در قلبش جا ماند ، زیرا او عاشق شاهزاده خانم بود و مجبور بود به خاطر پدر و کشورش ناخوشایند خیانت کند.

   هنگامی که TRIEU-DA پنجه مقدس را گرفت ، او بسیار خوشحال شد و یکباره ارتش بزرگی را در سرتاسر زمین رهبری کرد او-لاک. تابش آفتاب بر لانه ها و چرخش سربازان چینی می درخشید. پرچم های رنگارنگ آنها در باد کوه موج می زد. ارتش راه خود را برای خروج از سرزمین زمین زخمی کرد قهوهای مایل به زرد مثل یک مار غول پیکر ضرب و شتم طبل جنگ از راه دور مانند رعد و برق از راه دور اتفاق افتاد. همانطور که AN-DUONG-VUONG و دخترش با هم شطرنج بازی می کردند ، نگهبان برج آمد و با وحشت خود را در پاهای خود نشان داد.

«پسر بهشت ​​و دختر اژدها ، دشمن در راه است»

«بگذارید بیایند! »گفت: پادشاهی که با خنده به فکر این مردهای جسور و احمقانه افتاد که برای ملاقات با یک مرگ مشخص رفتند. « هیچ ترسی نداشته باشید ، دختر عزیزم ، کمان مقدس یک بار دیگر معجزه خواهد کرد»

   اما اگرچه شلیک های زیادی شلیک شد ، اما دشمن همچنان مانند سیل ویرانگر در جریان بود. از آنجا که رعد و برق سرباز دشمن نزدیکتر و نزدیک تر به نظر می رسید ، پادشاه ترسید ، با دختر خود در عقب سوار بر اسب شد و به سمت جنوب دزدید.

   گذشته از بسیاری از مزارع و باتلاقها و جنگلها که سوار شده بودند ، و هر وقت پادشاه پله های اسب خود را کند می کرد ، می شنوید که جبهه دشمن در پشت سر او قرار دارد و هرچه سریع تر می توانست به جلو حرکت کند. این البته سر و صدای اجسام اسب اسب TRONG-THYY بود که سعی در دنبال کردن دنباله غاز پرنسس شاهزاده خانم داشت.

   اسب را سوار كرد و آنها را دورتر و دورتر برد ، تا سرانجام به دریا بزرگ رسیدند. قرار نبود یک قایق دیده شود. آنها چگونه ادامه دادند؟ پادشاه صورت خود را به سمت آسمان بلند کرد و از ناامیدی گریه کرد:

« ای خدایا ، مرا رها کرده ای؟ و شما ، لاک پشت طلایی ، کجایی هستید؟ لطفا به کمک من بیایید»

    سپس ، از دریای آبی عمیق بیرون آمد لاک پشت طلایی کی گفته:

« از دشمن خیانتکار که پشت سر شما است ، مراقب باشیداست. »

   پادشاه به عقب نگاه کرد و شاهزاده خانم را دید که مانند برگ در طوفان می لرزید ، و اشک های بزرگی روی گونه های کم رنگ او می چرخید.

   پادشاه شمشیر خود را کشید در حالی که پرنسس به او نگاه می کرد ، و او را به قلب خنجر زد ، سر او را که چرخانده بود و در میان سنگهای بی شمار شسته شده توسط امواج ، بریده بود. سپس دنبال کنید لاک پشت طلایی، او به عمق قدم زد.

   وقتی TRONG-THUY آمد و جسد شاهزاده خانم را پیدا کرد ، بسیاری از اشک های تلخ را ریخت و بدن او را برای دفن در پایتخت گرفت. آنگاه دیگر نتوانست بدبختی بزرگ خود را تحمل کند و خود را به چاهی انداخت تا روح او به همراه او که دوستش داشت به دنیای دیگری برود.

   خونی که از بدن پرنسس به دست آمده بود ، توسط دریا در حال چرخش شسته شده و توسط صدف های دریایی بیشماری ، که از آن زمان ، مرواریدهای بسیار زیبایی تولید کرده بودند ، مست شد. افسانه این را دارد که اگر این مرواریدها درخشان شوند ، اگر درون آب چاهی که TRONG-THUY خودش را غرق کرده بود غوطه ور شوند.

   امروزه می توانیم یک معبد کوچک را ببینیم4 در نزدیکی مکانی که ساخته شده است شاهزاده MY-CHAU درگذشت. و بعد از گذشت بیش از 2,000 سال ، مردم هنوز هم در حال عبادت یاد و خاطره پادشاه AN-DUONG-VUONG در تعاونی، در شمال ویتنام.

همچنین ببینید:
◊ نسخه ویتنامی (Vi-VersiGoo):  Chiếc áo lông ngỗng - Truyện tích về cái nỏ siêu nhiên.
◊ نسخه ویتنامی (Vi-VersiGoo):  DU QUYEN - Cau chuyen ve tinh ban.
◊  جلسه پیش تعیین شده BICH-CAU - بخش 1.
◊  جلسه پیش تعیین شده BICH-CAU - بخش 2.

NOTES:
1 : پیش گفتار RW PARKES به معرفی LE THAI BACH LAN و كتابهای كوتاه او می پردازد: «خانم باخ لان انتخاب جالبی را جمع کرده است افسانه های ویتنامی برای من خوشحالم که یک پیشگفتار کوتاه نوشتم. این داستان ها ، به خوبی و به سادگی توسط نویسنده ترجمه شده اند ، جذابیت قابل توجهی دارند ، و هیچ بخشی از معنایی که از موقعیت های آشنا انسانی پوشیده از لباس عجیب و غریب به وجود می آورد ، مشتق نمی شوند. در اینجا ، در تنظیمات گرمسیری ، دوستداران وفادار ، همسران حسود ، ناپدری های ناپسند داریم ، چیزهایی که داستانهای عامیانه غربی آنها ساخته شده است. یک داستان در واقع این است سیندرلا دوباره من اطمینان دارم که این کتاب کوچک خوانندگان زیادی را پیدا خواهد کرد و علاقه مندی را به کشوری تحریک می کند که مشکلات امروزی آنها متاسفانه بهتر از فرهنگ گذشته وی شناخته شده است. سایگون ، 26 فوریه 1958"

2 : … در حال بروز رسانی …

NOTES
ents مطالب و تصاویر - منبع: افسانه های ویتنامی - خانم LT. شبکه BACH ناشران کیم لای یک کوان، سایگون 1958.
se تصاویر برجسته ویژه توسط بان تو تو تنظیم شده است - thanhdiavietnamhoc.com.

بان توو THU
06 / 2020

(بازدید بار 3,032، بازدیدکننده داشته است 1 امروز)