BETEL و ARECA TREE

تعداد بازدید ها: 831

LAN BACH LE THAI 1

    تحت سلطنت هونگ وونگ سوم، یک نارنگی به نام CAO زندگی می کرد ، که دو پسر داشت ، TAN و LANG ، شبیه دوقلوها با یکدیگر. هر دو خوش قیافه ، دارای یک مرورگر خوش تیپ و یکسان بودند ، همان بینی های مستقیم و چشم های براق هوشمند. آنها کاملاً به یکدیگر علاقه داشتند.

   متأسفانه ، نارنگی و همسرش درگذشت و یک سری بدبختی ها یتیمان را به خواسته کاهش دادند. برای جلوگیری از فاجعه ناشی از فاجعه ، جوانان تصمیم گرفتند به دنبال کار به دنیای وسیع بروند. سرنوشت این را داشت که در را به در زدند دادرس LUU ، دوست صمیمی والدینشان. دادرس از آنها با استقبال صمیمانه ای در عمارت باشکوهش استقبال کرد. او آنها را مانند پسران خود بزرگ کرد ، زیرا او خودش را نداشت ، خدایان فقط به او یک دختر به اندازه یک نیلوفر آبی عادلانه می دادند ، و بهار تازه بهار می بالید.

   La دادرسبا آرزوی محکم کردن پیوندهای محبت و دوستی خود ، آرزو داشت او را به یکی از مردان جوان در ازدواج تحویل دهد. هر دوی آنها طبیعتاً از نظر ظاهری خوب و رفتارهای شاداب و بکر دختر جوان بسیار زیبا جذب می شدند و او را مخفیانه دوست می داشتند. با این حال ، آنها قلب به همان اندازه سخاوتمندانه داشتند ، و هر یک اصرار داشتند که دیگری باید با او ازدواج کند. آنها هرگز به توافق نمی رسیدند ، هوشمندانه بودند دادرس برای فهمیدن اینکه برادر بزرگتر کیست ، از یک ترفند کوچک استفاده نکرد.

   وی دستور داد كه وعده غذایی به برادران داده شود ، و فقط یك عدد كپسول است. بدون تردید ، LANG آنها را برداشت و آنها را با روشی بسیار احترام آور به TAN تحویل داد. TAN آنها را به طبیعی ترین روش در جهان گرفت.

    La دادرس بلافاصله TAN را به عنوان داماد انتخاب کرد.

    TAN اکنون خوشبخت ترین مرد روی زمین بود. او عاشقانه عروس خود را دوست داشت و آنها عشق همیشگی را به یکدیگر قول دادند. او هرگز چنین خوشبختی را نمی دانسته و وقت خود را صرف سرودن شعرهای عاشقانه برای توصیف سعادت خود ، و سرودن عشق عمیق خود کرده است. او کاملاً از برادرش LANG غافل شد ، که گویا از فکر خارج شده است.

    پس از عروسی برادرش ، LANG خیلی زود بر عشق پنهانی خود به زن جوان غلبه کرد ، و او با کمال میل بسیاری را قبول کرد زیرا او فقط شادی و خوشبختی برادر بزرگتر خود را می خواست. اما کم کم متوجه شد که TAN نسبت به او بی تفاوت و حتی سرد است.

    LANG به تنهایی در محله های خود ، بی تحرک و ساکت نشست و منتظر نشانه ای از دوستی و مراقبت از برادرش بود ، اما نتیجه ای حاصل نشد.

    LANG فقیر! برای او ، این غم ناامید کننده بود. دراز ، او به غم وحشی گشود: «افسوس! برادر بزرگترم دیگر مرا دوست ندارد. چرا باید اصلاً اینجا بمانم ، زیرا هیچ کس از من مراقبت نمی کند؟ هرچه زودتر این مکان را ترک کنم ، بهتر می شود. "

   او به پاهای خود پاشید و فرار کرد ، زیرا دیگر نمی تواند غم و اندوه خود را تحمل کند.

    گذشته از بسیاری از تپه های سبز و جنگل های برگدار او که فرار کرده است ، تا رسیدن به یک دریای آبی تیره. باد سردی می وزد ، خورشید غرق شده بود و آخرین درخشش گلگون غروب خورشید به زودی توسط دریای بیکران بلعیده شد. او نگاه کرد و در تاریکی تاریک نگاه کرد ، اما هیچ قایق برای دیدن وجود ندارد. و شب فرا رسید ، آنقدر تاریک که نتوانست چیزی در اطراف خود ببیند. کاملاً خسته ، گرسنه و تشنه بود و سرش به اندازه آتش گرم بود. او بر روی چمنها نشست و گریست و گریه کرد تا اینکه درگذشت و به یک سنگ گچ سفید تبدیل شد.

    وقتی TAN متوجه شد که LANG خانه را به سرقت برده است ، از شدت خودخواهی بسیار پشیمان و شرمنده بود.

    پر از حسرت و نگرانی ، او به دنبال برادر کوچکتر خود شد.

    او به همان روش پیش رفت ، از همان تپه ها و جنگل ها عبور کرد تا اینکه به همان دریای آبی تیره رسید. خسته ، او در کنار صخره سفید نشسته بود ، گریست و گریه کرد تا اینکه درگذشت و با یک ساقه مستقیم و کف های سبز در بالای درخت به درخت تبدیل شد. این درخت areca بود.

   عروس جوان به قدری TAN را از دست داد که او نیز یک روز در جستجوی او پیاده شد.

   او با همان راه رفت و به درخت بلند و كاملاً فرسوده ، در پای خود دراز كشید. اشک های ناامیدی گونه های او را چرخید و او تا لحظه مرگ او را به شدت گریه کرد. او به یک گیاه خزنده - بسل - تبدیل شد که به دور ستون بلند بلند درخت areca می چرخد.

   دهقانان این مکان با رویاپردازی ، در بزرگداشت عشق برادری و زناشویی مردم ناراضی ، معبدی را بنا کردند.

    سالها بعد ، وقتی کینگ آویزان Vuong III در آن مکان واقع شده است ، او از سنگ ، درخت و گیاه که قبلاً تا به حال ندیده بود ، دچار تعجب شد.

   وقتی این داستان را شنید ، گفت: "اگر اینها مانند برادران فداکار و زن و شوهر مومن هستند ، بگذارید تا سه چیز را با هم مخلوط کنیم تا نتیجه را ببینیم."

   آنها سنگی را که نرم و سفید شده بود سوزاندند ، کمی از آن را در یک برگ بتونی پیچیدند ، تکه ای از آجیل arca را بریدند و آنها را به هم فشردند. نوعی از مایع قرمز مانند خون از مخلوط خارج شد.

    پادشاه مدیتیشن کرد و گفت: «این سمبل واقعی عشق زناشویی و برادری است. بگذارید درخت و گیاه در همه جا به یاد این داستان زیبا اما غم انگیز رشد کنند. »

   و مردم شروع به گرفتن برادران و خواهران و به ویژه افراد تازه ازدواج کرده برای جویدن آنها برای حفظ عشق برادری و زناشویی کردند. سپس ، این عادت خیلی سریع گسترش یافت تا اینکه در پایان ، تعداد زیادی از مردم در تمام جلسات ، بتل را جویدند تا «محبت متقابل را حفظ کنند. »

   امروزه ، هنوز هم بتل توسط زوج های تازه ازدواج کرده و همچنین در مراسم ها و سالگردها جویده می شود. برخی از مردم هنوز هم دوست دارند این ترکیب قوی را که باعث کمی جادو می شود ، جوید و ممکن است برای دیگران تلخ به نظر برسد ، اما برای کسانی که به آن عادت کرده اند بسیار خوب است.

ادامه:
◊  جلسه پیش تعیین شده BICH-CAU - بخش 1.
◊  جلسه پیش تعیین شده BICH-CAU - بخش 2.
◊  CINDERELLA - داستان TAM و CAM - بخش 1.
◊  CINDERELLA - داستان TAM و CAM - بخش 2.
◊  سنگ قیمتی RAVEN.
◊  داستان TU THUC - سرزمین BLISS - بخش 1.
◊  داستان TU THUC - سرزمین BLISS - بخش 2.

◊ نسخه ویتنامی (Vi-VersiGoo) با WEB-Hybrid:  BICH-CAU Hoi ngo - Phan 1.
◊ نسخه ویتنامی (Vi-VersiGoo) با WEB-Hybrid:  BICH-CAU Hoi ngo - Phan 2.
◊ نسخه ویتنامی (Vi-VersiGoo) با WEB-Hybrid:  Viên ĐÁ QUÝ của QUẠ.
◊ نسخه ویتنامی (Vi-VersiGoo) با WEB-Hybrid:  Câu chuyện TẤM CAM - فن 1.
◊ نسخه ویتنامی (Vi-VersiGoo) با WEB-Hybrid:  Câu chuyện TẤM CAM - فن 2.

NOTES:
1 : پیش گفتار RW PARKES به معرفی LE THAI BACH LAN و كتابهای كوتاه او می پردازد: «خانم باخ لان انتخاب جالبی را جمع کرده است افسانه های ویتنامی برای من خوشحالم که یک پیشگفتار کوتاه نوشتم. این داستان ها ، به خوبی و به سادگی توسط نویسنده ترجمه شده اند ، جذابیت قابل توجهی دارند ، و هیچ بخشی از معنایی که از موقعیت های آشنا انسانی پوشیده از لباس عجیب و غریب به وجود می آورد ، مشتق نمی شوند. در اینجا ، در تنظیمات گرمسیری ، دوستداران وفادار ، همسران حسود ، ناپدری های ناپسند داریم ، چیزهایی که داستانهای عامیانه غربی آنها ساخته شده است. یک داستان در واقع این است سیندرلا دوباره من اطمینان دارم که این کتاب کوچک خوانندگان زیادی را پیدا خواهد کرد و علاقه مندی را به کشوری تحریک می کند که مشکلات امروزی آنها متاسفانه بهتر از فرهنگ گذشته وی شناخته شده است. سایگون ، 26 فوریه 1958"

3 : … در حال بروز رسانی …

NOTES:
ents مطالب و تصاویر - منبع: افسانه های ویتنامی - خانم LT. شبکه BACH ناشران کیم لای یک کوان، سایگون 1958.
se تصاویر برجسته ویژه توسط بان تو تو تنظیم شده است - thanhdiavietnamhoc.com.

بان توو THU
07 / 2020

(بازدید بار 2,792، بازدیدکننده داشته است 1 امروز)